فدرالیسم یک نسخه سیاه برای آینده
آذر ماجدی

این مطلب بر مبنای سخنرانی آذر ماجدی در کنفرانس سازمان یافته توسط انجمن پژوهشگران ایران در هلسینکی، فنلاند، تدوین شده است .

همانگونه که از عنوان سخنرانی مستفاد می شود، من شدیدا مخالف طرح فدرالیسم هستم. پیش از اینکه انگشت اتهام "شوونیست فارس" بسوی ام گرفته شود، اجازه بدهید که توضیح دهم که چرا و از چه موضعی من با این طرح وشعار مخالفم. فدرالیسم پاسخی برای ستم ملی نیست. فدرالیسم همچنین پاسخی برای مساله کرد نیست. بر خلاف تصوری که مدافعین فدرالیسم القاء می کنند، فدرالیسم موجب گسترش آزادی های سیاسی و مدنی مردم و کاهش تبعیضات در جامعه نمی شود. برعکس فدرالیسم یک طرح عمیقا ارتجاعی، ضد مردمی و ضد کارگری است که عقب گردهای سیاسی و فرهنگی مهمی به جامعه تحمیل می کند و می تواند آغاز گر یک تراژدی اجتماعی – سیاسی و "یکی از خونین ترین و مشقت بار ترین دوره ها در تاریخ معاصر ایران باشد ."

ما در پانزده سال پیش که این شعار توسط حزب دموکرات کردستان طرح شد، بیانیه ای تحت عنوان "در محکومیت شعار فدرالیسم"* صادر کردیم که توسط منصور حکمت تدوین شده بود. این شعار طی این پانزده سال جریانات ناسیونالیست قومی دیگر و برخی جریانات ناسیونالیست عظمت طلب ضد تجزیه طلب را به جرگه خود جلب کرده است. این طرح سازشی است میان ناسیونالیست های قومی و ناسیونالیست های عظمت طلب که در ابتدا توسط حزب دموکرات کردستان مطرح شد. این فرمول را هر دو طرف برای "اجتناب از راه حل واقعی مساله کرد و دور زدن اراده مستقیم مردم کردستان، و برای بند و بست از بالای سر مردم و تقسیم قدرت میان خویش یافته اند." یکی از مقالاتی که در همین کنفرانس ارائه می شود باصطلاح فوائد طرح فدرالیسم را چنین فرموله می کند: "فدرالیزم معامله ای است عاقلانه جهت حل نمودن مسائل مربوط به خطرات تجزیه در کشورهای  چند ملیتی و چند فرهنگی." (مجید حقی از حزب دموکرات کردستان ایران).

ما پیش از این بر خصلت معامله ای این طرح تاکید گذاشته ایم. طرفین معامله را نیز معرفی کردیم. اما در مورد "عاقلانه" بودن این طرح اختلاف نظر جدی داریم. ناسیونالیست های قومی با ارائه و اشاعه این طرح می کوشند که 1- توصیف نادرست خود از جامعه، یعنی "کثیرالملله" بودن کشور ایران را در اذهان جای گیر کنند. 2- مردم را به ملیت های مختلف تقسیم کنند و 3- برای مردم شناسنامه های قومی و ملی صادر کنند. (ظاهرا از این دسته بندی هم پیشروی کرده اند و "فرهنگی" هم به این دسته بندی ها اضافه شده است.) این یک طرح بسیار خطرناک است .

ناسیونالیسم عظمت طلب به فدرالیسم بعنوان دریچه ای بسوی معامله با احزاب خودمختاری طلب، ضمن تضمین "تمامیت ارضی" می نگرد. احزاب خودمختاری طلب کرد به فدرالیسم بعنوان طرحی نگاه می کنند که با گسترش و تعمیم خواست خودمختاری به کل کشور، بعنوان یک نظام سیاسی – اداری، اتهام تجزیه طلبی را از روی سر آنها بر می دارد و باین ترتیب مقاومت دولت مرکزی و احزاب ناسیونالیست ایرانی را در مقابل خودمختاری کاهش می دهد. این جوهر آن معامله و سازشی است که قرار است میان دو قطب ناسیونالیستی در کشور انجام گیرد .

طی پانزده سال گذشته شاهد بوده ایم که در متن اوضاع سیاسی بین المللی "نظم نوین" که به ناسیونالیسم پر و بال بی سابقه ای داده است و موجبات تکه تکه شدن بخش مهمی از جهان بر مبنای قوم و ملت را فراهم آورده و جنگ های خانمان برانداز بیشماری را نیز بر همین اساس براه انداخته است، انواع و اقسام احزاب قومی و ملی در خارج کشور سر برآورده اند. این جریانات بویژه زمانی که امکانات بند و بست و کمک های مالی دولت بوش را دیدند، فعالتر به میدان آمدند و نمایندگانشان به بارگاه رهبر سیاسی – ایدئولوژیک خود در واشنگتن عازم شدند. این احزاب که هر یک خود را نماینده یک "قوم" و "ملت" در ایران می نامد جملگی به جرگه مدافعین طرح فدرالیسم پیوسته اند .

رابطه فدرالیسم و ناسیونالیسم
زمانی که فدرالیسم را از زاویه ناسیونالیسم و خطرات ناشی از آن برای جامعه نقد می کنیم و به تاریخ اخیر جهان بعنوان یک سند مهم در این رابطه اشاره می کنیم، صدای اعتراض بلند می شود که "چرا فدرالیسم را با ناسیونالیسم مربوط می کنید؟ آیا شما تفاوتی میان فدرالیسم و ناسیونالیسم قائل نیستید؟ فدرالیسم بمنظور ایجاد یک حکومت غیر متمرکز، و دموکراتیک تر طرح می شود ."

ناسیونالیسم یک ایدئولوژی و فدرالیسم یک نظام سیاسی – اداری حاکمیت جامعه است. اما این واقعیت که فدرالیسم در برخی کشورها، از جمله آمریکا و آلمان، مستقل از مساله ملی، به نظام سیاسی – اداری جامعه تعیین شده است، هیچ تغییری در واقعیت جامعه ایران و ربط مستقیم آن به جریانات ناسیونالیست قومی و بعنوان معامله ای میان دو قطب ناسیونالیستی در کشور نمی دهد. فدرالیسم در ایران هیچگاه مطرح نبوده است. هیچ جنبش سیاسی حول آن وجود نداشته است. فدرالیسم خواست مردم نیست. مطالبه یک جامعه فدرال هیچگاه در تاریخ کشور و در تلاطم های سیاسی آن طرح نشده است .

فدرالیسم در ایران یک مطالبه کاملا جدید است که ابتدا توسط حزب دموکرات کردستان، حزب ناسیونالیست کرد، مطرح شده و در چند سال اخیر توسط جریانات ناسیونالیست قومی دیگر اتخاذ شده است. خیلی صریح و روشن تمام مدافعین آن در در دفاع از این شعار در مورد "اجتناب از خطرات تجزیه کشور" سخن می گویند. جالب توجه است که حتی در کنفرانس مزبور اکثریت سخنرانان از احزاب قدیمی و جدید التاسیس ناسیونالیست قومی بودند. خواست یک دولت غیر متمرکز که ظاهرا هر استان آن قوانین خود را دارد و اجراء می کند، نه یک مطالبه پیشرو و آزادیخواهانه است و نه هیچگاه خواست مردم بوده است. ستم ملی و مساله کرد توجیهات مقبولیت این طرح است. این واقعیت را باید پذیرفت و به همین شکل هم به آن برخورد کرد و پاسخ داد. مساله فدرالیسم در ایران کاملا با جنبش ناسیونالیستی مرتبط است و از جانب این جنبش طرح می شود .

حق ملل در تعیین سرنوشت خویش و فدرالیسم
ناسیونالیست های قومی زمانی که مخالفت ما با شعار و طرح فدرالیسم را می شنوند، بلافاصله با لحن متعجب و معترضی می پرسند: "کمونیسم که حق تعیین سرنوشت ملل را برسمیت می شناسد، پس چگونه شما با فدرالیسم مخالفید؟" پاسخ ما روشن است .

اول اجازه دهید مقوله "حق ملل در سرنوشت خویش" را معنا کنیم. برای ساده کردن پاسخ، فعلا مقولات "حق" و "ملت" را در صورت ظاهر آن می پذیریم. پاسخ را باید با این سوال جواب داد: زمانی که یک "ملت" حق تعیین سرنوشت بدست میاورد، چه چیزی را بدست می آورد؟ تاریخا و در سنت کمونیستی، حق تعیین سرنوشت به مساله جدایی و تشکیل دولت مستقل اشاره دارد. مساله خودمختاری، خودگردانی یا فدرالیسم هیچگاه نه تاریخا و نه در سنت کمونیستی در قالب حق تعیین سرنوشت قرار نگرفته است. لذا مخالفت ما با فدرالیسم را نمی توان بمعنای مخالفت با حق تعیین سرنوشت یکی دانست. هر چند که در دوران معاصر این مقوله را باید بیشتر تحلیل کرد و در متن دنیای معاصر ملاحظات خویش را بر آن عنوان نمود .

مقوله حق تعیین سرنوشت که ترمی بسیار حماسی و رومانتیک بنظر می رسد، بسیار گمراه کننده است. یک کمونیست که خواهان آزادی بی قید و شرط، برابری کامل و اجتماعی همه انسان ها و وسیع ترین دخالت افراد در سرنوشت جامعه و اداره جامعه است، چگونه می تواند با این ترم مخالفت کند. اما ما اینجا از حق تعیین سرنوشت افراد دفاع و صحبت نمی کنیم. از حق تعیین سرنوشت ملل حرف می زنیم. (بگذریم که ترم فارسی بار حماسی بسیار بیشتری از ترم انگلیسی آن دارد.) و خود مقوله ملت یک مقوله مغشوش و گیج کننده است. چگونه یک ملت ساخته می شود و چگونه یک ملت توضیح داده می شود. آیا بمحض اینکه یک جبهه یا حزب بلوچ تشکیل شد، این باین معنا است که ساکنین بلوچستان یک ملت جداگانه هستند؟ یا اینکه این جریان ناسیونالیست قومی دارد می کوشد که آنها را به یک ملت مجزا تبدیل کند؟

بعلاوه، زمانی که یک ملت حق تعیین سرنوشت خویش را کسب می کند، چه اتفاقی میافتد؟ آیا تک تک و آحاد این مردم حق تعیین سرنوشت خود را بدست می آورند یا بخشی از آن به نیابت آنها به حاکمیت می رسد؟ آیا "ملتی" که به حق تعیین سرنوشت خویش نائل آمده است، سرنوشتی بهتر، آزادتر، برابرتر و سعادتمند تر نصیب اش می شود؟ اینها سوالاتی است که باید به آنها پرداخت تا بتوان روکش رومانتیک و حماسی ای که ناسیونالیسم روی این مقوله کشیده است را درید. حق تعیین سرنوشت از جانب ناسیونالیسم به یک پدیده و آرمان والا و پیشرو و آزادیخواهانه ارتقاء داده شده است. این یک دروغ بزرگ و یک ریاکاری عوامفریبانه بیش نیست. در مواردی مساله ملی در یک جامعه آنچنان برجسته و مشقت بار می شود و آنچنان نفرت و جدایی میان شهروندان منتسب به ملیت های مختلف ایجاد شده است، که جدایی تنها راه حل آرام کردن تنش و دشمنی و نفرت بنظر می رسد. این تنها وجه مثبت این ترم است .

در تاریخ اخیر ما شاهد کشور سازی های بسیار بوده ایم. در هیچیک از این موارد وضع مردم نسبت به موقعیت سابق نه تنها بهبود نیافته است، بلکه وخیم تر شده است. بهترین نمونه برای ما، حاکمیت ناسیونالیسم کرد بر کردستان عراق است. اکنون نزدیک به دو دهه است که ناسیونالیسم کرد در قالب دو حزب بر کردستان عراق حاکم شده است. یک مقایسه ساده میان وضعیت مردم کارگر و زحمتکش و بویژه زنان در کردستان عراق، طی این دو دهه با گذشته بما نشان می دهد که وضعیت عموم مردم نه تنها بهتر نشده، بلکه بسیار وخیم تر شده است. در این دو دهه ما شاهد یورش یک زن ستیزی وحشیانه در کردستان عراق بوده ایم، قتل های ناموسی، مثله کردن زنان، خشونت وحشیانه نسبت به آنان حتی از گذشته تاریک تحت دیکتاتوری نیز بسیار افزایش یافته است .

جریانات اسلامیست و تروریسم اسلامی به آسانی تحت حاکمیت ناسیونالیسم در کردستان عراق جولان می دهند و زندگی مردم را به گروگان گرفته اند. مثال دیگر جمهوری آذربایجان است. آیا مردم تحت حکومت ناسیونالیسم آذری در این کشور خوشبخت تر، مرفه تر و آزادتر زندگی می کنند؟ یک نه محکم پاسخ این سوال است. بغیر از فقر گسترده و استثمار شدید که بورژوازی و حکومت آن بر مردم کارگر و زحمتکش تحمیل کرده اند، عقب ماندگی اجتماعی – فرهنگی بسیار عمیق تری بر این کشور حاکم شده است. بردگی جنسی زنان بسیار گسترش یافته است. زنان جوان بسیاری در دست مافیای سکس به اسارت درآمده اند. مثال ها بسیار است. اما شاید همین دو مثال کافی است.

 

فدرالیسم :
رفع ستم ملی یا تعمیق تبعیضات بر حسب قومیت


گفتیم که فدرالیسم پاسخ ستم ملی و مساله کرد نیست. این یک پاسخ انحرافی است که ناسیونالیسم قومی در متن شرایط بین المللی و اوضاع سیاسی کشور در مقابل جامعه قرار داده است. فدرالیسم ستم ملی را از بین نمی برد، فقط جدایی و تفرقه ملی در میان مردم ایجاد می کند و آنرا گسترش می دهد. "فدرالیسم بمعنای تقسیم قومی رسمی مردم کشور و تراشیدن هویت های ملی و قومی کاذب برای مردم و صدور شناسنامه های قومی برای میلیون ها انسانی است که در ایران زندگی و کار می کنند. برجسته کردن قومی گری و نژاد پرستی در ذهنیت مردم و نهادها و قوانین اجتماعی است. فدرالیسم بمعنای رسمیت دادن و تعمیم بخشیدن به تبعیضات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی میان مردم برحسب برچسب های ملی و قومی، پاکسازی های قومی در مناطق مختلف کشور، رهبر تراشیدن از میان مرتجع ترین احزاب و افراد برای مردم مناطق مختلف و به عقب راندن جنبش ها و نیروهایی است که برای یک کشور سکولار غیر مذهبی و غیر قومی و برابری همه اهالی کشور مستقل از جنسیت و نژاد و مذهب و قومیت تلاش می کنند. شعار فدرالیسم نسخه ای برای ایجاد عمیق ترین شکاف ها و تفرقه های قومی در صفوف طبقه کارگر کشور است. فدرالیسم شعاری ضد کارگری و ضد سوسیالیستی است." (منصور حکمت، در محکومیت شعار فدرالیسم، مجموعه آثار، جلد 8، ص 322)

حزب اتحاد کمونیسم کارگری طبق اصول و برنامه خود "برای رفع کامل هر نوع ستم ملی و هر نوع تبعیض برحسب ملیت در قوانین کشور و عملکردهای دولت مبارزه می کند. حزب اتحاد کمونیسم کارگری هویت ملی، عرق ملی و ناسیونالیسم را افکار و تمایلاتی بسیار عقب مانده، مخرب و مغایر با اصالت انسان و آزادی و برابری انسان ها می داند و با هر نوع تقسیم بندی ملی ساکنین کشور و هر نوع تعریف هویت ملی برای مردم قاطعانه مخالف است." (برنامه یک دنیای بهتر . )

حزب اتحاد کمونیسم کارگری بمنظور مقابله با ستم ملی قبل از هر چیز ایجاد یک نظام سکولار غیر قومی و غیر مذهبی را توصیه می کند که برابری همه اهالی کشور را مستقل از جنسیت، نژاد، مذهب و قومیت برسمیت می شناسد. تا آنجا که به آزادی های فرهنگی مربوط میشود، برسمیت شناسی آزادی بی قید و شرط بیان، اجتماعات و تشکل و همچنین آزادی پوشش به کلیه محدودیت های فرهنگی پاسخ می دهد. تا آنجا که به مساله زبان مادری مربوط می شود، بندی در این رابطه در برنامه حزب، "یک دنیای بهتر" با این مضمون تدوین شده است :

"اعتبار زبان های رایج در کشور. ممنوعیت زبان رسمی اجباری. دولت میتواند یک زبان از زبان های رایج در کشور را بعنوان زبان اداری و آموزشی اصلی تعیین نماید، مشروط بر اینکه امکانات و تسهیلات لازم برای متکلمین به سایر زبان ها در زمینه های زندگی سیاسی و اجتماعی و آموزشی وجود داشته باشد و حق هر کس به اینکه بتواند به زبان مادری خویش در کلیه فعالیت های اجتماعی شرکت کند و از کلیه امکانات اجتماعی مورد استفاده همگان بهره مند  شود، محفوظ باشد ."

پاسخ مساله کرد
برنامه حزب همچنین بندی را به حل مساله کرد اختصاص داده است :

"نظر به سابقه طولانی ستم ملی بر مردم کرد در همه کشورهای منطقه و سرکوب خونین خواست های حق طلبانه و جنبش های اعتراضی و خودمختاری طلبانه در کردستان ایران در رژیم های سلطنتی و اسلامی، حزب اتحاد کمونیسم کارگری بعنوان یک اصل، حق جدایی از ایران و تشکیل دولت مستقل از طریق یک پروسه انتخاب آزاد و عمومی را برای مردم کردستان به رسمیت می شناسد و هر نوع اقدام قهرآمیز و نظامی برای جلوگیری از این انتخاب آزادانه را قویا محکوم می کند. حزب اتحاد کمونیسم کارگری خواهان حل فوری مساله کرد در ایران از طریق برگزاری یک رفراندوم آزاد در مناطق کردنشین غرب ایران زیر نظارت مراجع رسمی بین المللی است. این رفراندوم باید با خروج نیروهای نظامی دولت مرکزی و تضمین یک دوره فعالیت آزادانه کلیه احزاب سیاسی در کردستان به منظور آشنا کردن توده مردم با برنامه و سیاست و نظرشان در رفراندوم، انجام شود ."

راه حل واقعی یا کاذب
یک مقایسه ساده میان راه حل هایی که از جانب حزب اتحاد کمونیسم کارگری برای رفع ستم ملی و حل مساله کرد ارائه می شود و فدرالیسم که از جانب جریانات ناسیونالیست قومی طرح می گردد، راهگشا بودن روش و مطالبات ما را عیان می کند. روش ما بر مبنای احترام به آزادی و برابری کلیه انسان ها و افشای کلیه ایدئولوژی های کاذب و عوامفریبانه قرار دارد. فدرالیسم یک راه حل ارتجاعی و عقب مانده است که جامعه را از نظر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به عقب می کشد. فدرالیسم موجب رفع ستم ملی نمی شود، بلکه تبعیضات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برحسب قومیت را تعمیم و گسترش می دهد .

خطرات فدرالیسم به همین موارد ختم نمی شود. فدرالیسم می تواند آغاز گر یک تراژدی سیاسی – اجتماعی در جامعه باشد. از نظر عملی فدرالیسم زمینه ساز یک کشمکش خونبار و طولانی در سطح کل کشور است. این خطر بویژه شهرهای بزرگ صنعتی و در راس آنها تهران را تهدید می کند. تلاش برای تعمیم و تعمیق هویت قومی به یک کشمکش خونین در جامعه خواهد انجامید .

در سال 1357 مردم ایران که برای آزادی، عدالت و رفاه انقلاب کردند، در نتیجه توطئه های امپریالیستی و حاکمیت پوپولیسم شرق زده ناسیونالیست بر روشنفکران و جنبش چپ ایران، شاهد برباد رفتن تمام امیال و آرزوهایشان شدند. انقلاب آزادیخواهانه مردم تحت لوای حکومت اسلامی و اصالت دین بر باد رفت و به خون کشیده شد. خواست فدرالیسم این بار تحت نام ملیت و قومیت قرار است همین بلا را بر سر مردم نازل کند. حزب اتحاد کمونیسم کارگری با تمام قوا در مقابل این طرح ارتجاعی و سیاه خواهد ایستاد. حزب اتحاد کمونیسم کارگری خصلت ارتجاعی این طرح و مدافعین ناسیونالیست آنرا افشاء خواهد کرد. اگر فدرالیسم هیچگاه در ایران پیاده شود، یک آینده خونین و سیاه در مقابل مردم قرار خواهد گرفت. در آنصورت شهر ساریوو پس از جنگ خونین بالکان، در مقایسه با تهران بهشت خواهد بود. این طرح ارتجاعی و سیاه را باید طرد کرد . *

مرجع :
منصور حکمت، "ملت، ناسیونالیسم و برنامه کمونیسم کارگری"، مجموعه آثار، جلد 8 ص 141 همچنین در سایت بنیاد منصور حکمت قابل دسترسی است .